از زبان الیا
گفتم :الیا اندرسون عض ارشد پلیس و شما؟
اون پسره اولی:ادرین اگرست
پسره دومی:یاماچ اگرست
مرینت:برادرید؟
ادرین و یاماچ باهم:دوقلو
پوزخندی زدمو گفتم:واسه همینه هماهنگید دیگه
مرینت:که اینطور
الیا:اگه اسلحه رو کنار بزارید بازداشت نمیشید
اروم خم شدن و کلتاشونو روی زمین گذاشتن
رفتن سوار ماشین شدن و به راه افتادن
مرینت:اخیش
الیا:بیا بریم یچی بخوریم روده بزرگه روده کوچیکمو خورد
مرینت:بریم
سوار ماشین شدیم و به سمت رستوران رفتیم
از زبان مرینت
رفتیم ناهار بخوریم
موقع برگشت
الکس بهم زنگ زدو گفت:سلام مرینت
مرینت:سلام الکس چیزی شده؟
الکس:ام... میخواستم بگم....که..میخوام استفا بدم
گفتم:چرا؟
الکس:راستش دعوت نامه تحصیلم از لندن اومده و مجبورم واسه ادامه تحصیل برم لندن
گفتم:باشه الکس دلم برات تنگ میشه در ارتباط باش
الکس:چشم بانو
گفتم:بای
گفت:بای
گوشیو قطع کردم
الیا:چی گفت پرا پکر شدی؟
گفتم:الکس میخواد استفا بده چون دعوت نامه ادامه تحصیلش از لندن اومده
الیا:هوف
گفتم:اما گفت که در ارتباطه باهامون
الیا:خب اگه اینطوره باشه
(نازی:شما چه دوستایی هستید دیگه😐💔مرینت:مجبوره میفهمی؟الیا:نه نفهمه دیگه من:همتون شات اپ)
از زبان الکس
از یه طرف ناراحت بودم که دارم دوستامو ول میکنم ولی از طرفی خوشحال بودم چون بعد مدتها دعوت نامه اومد
پروازم فردا بود
از زبان الیا
هااااممم(خمیازه)
وایییییییییییییی پروازززز الکسس
زنگ زدم به مرینت
جیغ زدم:مرینتتتتتت پرواززز الکسسسس بدوووو
مرینت:اومدممممممممممم
لباسامو پوشیدم
راه افتادیم به طرف فرودگاه
الکسو بدرقه کردیم
که................
انچه خواهید خواند....
_دستمو ول کن
+ولشش کنیددد عوضیاااا
_مرینتتتتت
تامام
بعدی هرچقدر لایقش بود
بای