2022/ژوئن~ 13
-باز هم یک قربانی دیگر در کشور یافت شده !اجسد در خیابان مونتانیه پیدا و قربانی همانند چند قربانی قبل هویتی نا معلوم و جای ضربانی در بدن دارد . کنار قربانی علامتی خاصی نوشته شده بود که به قربانیان قبل شباهت داشت...رئیس پلیس همواره احتمال وجود قاتل و به رخ دادن قاتل رو رد کرده و معتقد است که بر اثر تصادف یا حوادث احتمالی این حادثه رخ داده ! اطلاعات به دست امده را در اختیارتون خواهیم گذاشت ..خدانگهد...
در حالی که تلویزیون رو خاموش میکرد روی صندلی نشست و پیشانی اش رو با انگشت اشاره و شصت مالش داد : چند بار بهتون گفتم چرندیات تلویزیون رو گوش نکنید..."سپس با تکان دادن مسخره ی دهانش ادامه داد: رییس پیلیس هیمیواره ایحتیمال ویجوید قاتیل و بی ریخ دیدن قیتل رو رید کردیه "
لوکا در حالی که قهوه رو روی میز میزاشت تک خنده ای کرد و رو به اون گفت : ادای رئیس رو در نیار عصبانی میشه بیرونت میکنه
- برام مهم نیست ... همش دارن میگن : رئیس پلیس این قضیه رو رد میکنه ! رئیس پلیس این قضیه رو تایید میکنه ! رئیس پلیس خمیازه میکشه..رئیس پلیس نفس میکشه و پلک میزنه!
لوکا که از عصبانی شدن همکارش لذت میبرد ، با صدای بلند خندید ولی گویی وسط خنده چیزی بهش یاد اور شد و گفت : هی پسر ! اگه منظورت اون قضیس بیخیالش شو ! مگه نمیدونی رئیس چقدر حساسه...چند بار تاکید کرد که ..
- هی بیخیال مهم نیست من که از اون رئیس چاق نمیتر..
با باز شدن در، حرفش نصفه موند و به عقب برگشت . با دیدن رئیس که یکی از ابرو هاشو بالا انداخته حرفش رو خورد و سرفه افتاد !
رئیس به حال اون نگاهی انداخت و با پوزخندی گفت : هی چخبره اگرست ! از کی نمیترسی ؟
ادرین همچنان سرفه میکرد ، سعی کرد ارامشش رو حفظ کنه ، سپس گفت : هیچکس ....رئیس ما داشتیم راجب اون مسئله ای که بهتون گفتم ..
رئیس که از عصبانیت چشم هاش سرخ کرده بود جواب داد : بهت گفتم دیگه در مورد اون مسئله حرف نزن
ادرین جواب داد : اما خودتون میدونین این قتل ها به هم ربط دارن!!!
- میدونم ! خب ؟ میدونم پس دیگه نیاز نیست ادامه بدیم اگرست ! این مسئله به ما ربطی نداره . مگه ندیدی دستور دادن این قضیه رو رد کنیم ؟؟
ادرین باز بی درنگ گفت : اما ما میتونیم بدون اینکه اونا بفهمن این مسئله رو حل کنیم ... مگه نه لوکا ؟
* لوکا ساکت ایستاده بود ...نه تایید میکرد و نه مخالفت ! البته نتیجه این کارش رو میدونست و احتمال میداد بعد از رفتن رئیس ادرین اونو بکشه
رئیس نگاهی به چهره ی خنثی لوکا انداخت و گفت : اگرست یه بار دیگه این قضیه رو یاد اور کردی و میخواستی این قضیه رو ادامه بدی ..
ادرین به خودش جرئت داد و سرش رو بالا اورد...سپس خیلی جدی به چشمای رئسش زل زد و گفت: چیکار میکنین رییس؟ مگه وظیفه ی من رسیدگی به این کارا نیست ؟ میخواین منو از اخراج شدن بترسیونین ؟
رئیس چشمانش را خمار کرد و راست درون چشم های جدیِ ادرین خیره شد و با حالتی تهدید گفت : کلا کاری میکنم دیگه نتونی پاهاتو توی هیچ جایی که به شغلت ربط داشته باشه بزاری ! تو رو عزل میکنم اگرست ! به نفع خودته که قضیه رو بیخیال بشی !
ادرین در حالی که خشکش زده ، اب دهانش رو قورت داد و چشمانش رو از چشم های رئیسش گرفت و به سمت پنجره رفت . با شنیدن صدای در مطمئن شد که رئسش بیرون رفته پس به سمت لوکا برگشت و گفت : چیکار میکنی؟ تو دقیقا چیکار میکنی؟ مگه قرار نشد ازم حمایت کنی ! دیگه نمیخوام ببینمت برو بیرون ! دیگه اینجا نیا ! فهمیدی لوکا ؟؟؟
لوکا پوکر به سمت میز رفت و موبایلش رو برداشت و سپس دستی برای ادرین تکون داد و به سمت در اتاق رفت
ادرین نیم نگاهی انداخت و ادامه داد : یه بار دیگه امدی تو دفتر من خودم میکشمت ! برو دیگه نمیخوام ببینمت...در ضمن فردا که میخواستی بیای برام اون کتابی که بهت گفتم رو بیار !
لوکا در حالی که پوزخند کوچکی روی لبش نشست سر تکون داد و بیرون رفت . میدونست این حرفای ادرین از ته دل نیست و بخاطر عصبانیته ...و حاضر بود روی همه چی شرط ببنده که شب ادرین خودش به لوکا مسیج میداد!
با بیرون رفتن لوکا، روی صندلی پشت میز نشست و به گوشه اتاق خیره شد! نمیتونست نفس بکشه ! با گرم شدن پلک هاش، خودش رو تسلیم خواب کرد ... چشمانش رو بست و سعی کرد ریلکس کنه اما با نقش بستن تصویر بچه ای دو ساله غرق خون؛چشم هاش رو تا حد امکان باز کرد و به نفس نفس افتاد
____________________________________________________________________
2022 ژوئن 15
-اقای اگرست میشنوین ؟ اقای اگرست ؟ دارم راجب این پرونده باهاتون صحبت میکنم
با صدای فردی به خودش امد و نگاهش رو به اون داد : بله ؟
- اوه اقای اگرست ! شما گوش نمیکردید -_- ؟؟ من خودمو معرفی کردم . شما متوجه شدید من کی هستم ؟
ادرین هنوز غرق در افکارش بود اما سعی کرد جواب اون فرد رو بده : ببخشید اقای محترم من امروز ، روز خسته کننده ای داشتم . متوجه صحبت هاتون نشدم
- من وکیل خانواده بورژوا هستم . ایشون دخترشون چند وقت پیش فوت کرد ! اما فوت ایشون خیلی ناگهانی بود و خانوادش دلیلی براش پیدا نمیکنن . رئیس پلیس گفتن احتمال خودکشی یا تصادف و... بوده ولی خانواده بورژوا ادعا دارن دخترشون هیچ مشکلی نداشته که بخواد دست به خودکشی بزنه ! همچنین اون در حال رفتن به یه مهمونی بوده و که به طرز مشکوکی جسدش توی خیابون پیدا میشه و روی بدنش...
ادرین با دقت گوش میکرد و سریع حرف وکیل رو تکمیل کرد : جای ضربات گلوله و علامت خاصی کنار جسد بود ..درسته ؟
وکیل تعجبی کرد و گفت : اقای بورژوا گفتن من این قضیه رو حل میکنم و اگه بفهمم الکی به دخترم تهمت خودکشی زدن اینجا رو روی سر شما خراب میکنم !
ادرین پوزخندی زد و سری تکون داد ولی با ادامه حرف وکیل در فکر فرو رفت (ادامه حرف وکیله) : ولی اگه باهمون همکاری کنین که ...این قضیه رو ..ث..ثابت کنیم و حل کنیم ...اقای بورژوا ازتون حمایت میکنن اخه شنیدم خانوادتون هم...
ادرین با اخم به چشم های وکیل زل زد و وکیل حرفش رو ادامه نداد، سپس از روی صندلی بلند شد و کارتی رو جلوی ادرین گرفت و گفت : خوشحال میشم ما رو در جریان بزارید من اقای کیم(کیم میراکلس)هستم !
____________________________________________________________________________________
خب 👀 چطور بود ؟ خوشتون امد ؟ ادامه بدم؟
همون طور که گفتم داستان ادرینتیه👍😐ساری که مرینت تو پارت اول نبود ...اخه نمیشه همه چی یهویی🗿
ممنون میشم نظرتونو کامنت کنید 😍💜
و همینطور شیپ مورد علاقتونو هم بگید تا همو بشناسیم😉🌌