-میدونی لوکا...یه چیزی اینجا خیلی عجیبه!جسد جایی پیدا شده که گیاه طبیعی ممنوع بوده . و وجود شاخ برگ روی موهاش همه چیزو پیچیده تر میکنه ....احتمال وجود یه گلخونه هست ؟
لوکا برای تایید سری تکون داد و ادرین ادامه داد : یه هکر نیاز داریم...یه هکر پیشرفته !
سپس ادرین موبایلش رو از جیب بیرون اورد و به فردی زنگ زد . فرد پس از چند بوق جواب داد و ادرین مشغول صحبت با اون شخص شد : سلام بیا به لوکیشنی که ارسال میکنم !
- داری خواهش میکنی؟
ادرین : نه دارم دستور میدم بیای کمکمون !
- هه...فراموش کردی؟ من یه مجرمم ! به شما کمک کنم ؟ اگه میخوای جرمی مرتکب بشی حتما کمک میکنم !
ادرین : فکر کردی چرا تا حالا تو رو لو ندادم ؟ لوکیشن ارسال میکنم سریع بیا .
- هی پسر بیخیال ! دارم میگم نمیخوام بهت کمک کنم ! اونم به تو !
ادرین : اوکی پس منتظرم
* سپس موبایل رو قطع کرد و درون جیبش گذاشت .
مرینت از اینکه مکالمه اون دو نفر یه مکالمه عادی نبود پی برد و ابرویی بالا انداخت : ادرین همکاری با یه مجرم؟
ادرین از جمله مرینت فقط کلمه "ادرین" رو شنید و سریع واکنش نشون داد : چی ؟ تو الان گفتی ادرین ؟
مرینت اروم سر تکون داد و ادرین در حالی که اتش از چشم هاش میبارید جواب داد : مگه من اجازه دادم که شما ادرین صدام کنید؟؟ وقتی به شما میگم خانوم دوپن چنگ ، یعنی تو هم باید منو اقای اگرست صدا کنی!
مرینت پوفی گفت و جواب داد : باشه اقااااای اگرست . * سپس سعی کرد خودش رو با برگه ها سرگرم کنه
لوکا بی توجه به سر و صدا های مرینت و ادرین در حال کار با لپ تاپ بود و چند اسم رو در گوگل سرچ کرد و یادداشت کرد .
ادرین نگاهی به کارای لوکا انداخت و گفت : چیکار میکنی؟
_ هنوز نمیتونم بهت بگم ...ولی خیلی زود میگم .
صدای "تق تق" در به صدا در امد و فردی در رو باز کرد... مرینت نگاهش به سمت در داد و چیزی رو که میدید ،باور نمیکرد ...
موهای ابریشمی بلوند و چشمای سبز تیله ای ! پوست روشن....دقیقا مثل ادرین !؟
سپس به پشت میز نگاهی کرد و ادرین رو در حالی که روی صندلی نشسته دید ...دیگه به چشم هاش اعتماد نداشت ! دوباره به سمت در برگشت و بله !!! اون فرد درست مثل اقای اگراست بود ...در حال تجزیه و تحلیل بود " یعنی من خوابم؟؟"
لوکا که متوجه گیج شدن مرینت شد، به کنارش رفت و قضیه رو برای دخترک توضیح داد : خانم دوپن ! اون فیلیکس برادر دو قلوی رئیسه...خیلی شبیه هستن اره؟
فیلیکس در رو محکم کوبید و به درون اتاق امد ...میتونست سنگینی نگاه مرینت رو روی خودش حس کنه پس دقیقا به چشم های مرینت زل زد و چشمکی زد!مرینت خیلی ضایع نگاهش رو گرفت و سرش رو درون برگه ها فرو برد.
برادر دو قلو ؟ مرینت مطمئن بود تا حالا درمورد برادر دوقلو ادرین چیزی نشنیده بود..تظاهر کرد که، در حال خوندن برگه ها است و در سرش با خودش صحبت کرد: من مطمئنم که بیوگرافی اقای داماکلیس رو خیلی با دقت خوندم...داخل بیوگرافی فقط اسم ادرین رو نوشته بود ...چرا اسمی از فیلیکس برده نشده بود!!! صبر کن ببینم...چرا به ادرین میگن ادرین اگرست ؟؟؟ چرا ادرین داماکلیس نه؟
بله ! شغل مرینت کاراگاهی بود و نمیتونست نسبت به اتفاقات اطراف بی تفاوت باشه :)
ادرین متوجه کنجکاوی مرینت شده بود و از این اتفاق حس خوبی نداشت .از رابطه نزدیک با کارمندا متنفر بود و نمیخواست بحث های خانوادگیش جلوی یه کارمند اتفاق بیوفته...شاید بخاطر ابرو پدرش (داماکلیس)یا شایدم بخاطرِ....
فیلیکس پوفی کشید و همه از افکارشان بیرون امدند...ادرین ابرویی بالا انداخت و خیلی راحت روی صندلی نشست .سپس به فیلیکس گفت : خب؟
-یعنی چی خب؟ منو تهدید به همکاری میکنی؟ اقای پلیسسسس ؟؟؟ به من میگی بیام به جایی وسط نا کجا اباد که بوی فاضلاب میده !!!
متاسفانه این رفتارای فیلیکس هنوز عوض نشده بود...ادرین نفس عمیقی کشید و جواب داد : بهت گفتم که ! به یه هکر نیاز داریم!
الان وقت بحث با فیلیکس نبود! باید اونو گول میزد و درست برخورد میکرد....این کار فقط مخصوص فیلیکس بود و فیلیکس هر لحطه ممکن بود بکشه کنار. از طرفی وقت کم هم دیوونه اش کرده بود.
فیلیکس روی صندلی نشست و پا روی پا گذاشت....سپس با پوزخند گفت : هه ! فکر میکردم اداره پدرت خیلی مجهزه ! شما یه هکر ندارین ؟ اواوه این واقعا ته بدبختیه..
کار فیلیکس بازی با اعصاب بود! اون درست سیاست یه هکر رو داشت !!!
مرینت سعی میکرد به صحبت های اون دو برادر توجه نکنه ولی کنجکاوی بهش اجازه نمیداد ! به طرز صحبت فیلیکس توجه کرد...فیلیکس کلمه "پدرت" رو خیلی غلیظ و با عصبانیت بیان کرد. چه دلیلی داشت؟
ادرین در جواب به فیلیکس ابرویی بالا انداخت ،سپس با بی رحمیه تمام فیلیکس رو خورد کرد وگفت : درسته گفتم به یه هکر نیاز دارم ! ولی نه هر هکری...من به یه هکر خودخواه و بی رحم و جنایت کار و شاید کمی بی عقل،احتیاج دارم که این خصوصیات با ویژگی های تو کاملا مطابقت داره اِی اِف (اِی اف اسمیه که فیلیکس به عنوان یه هکر با اون فعالیت میکنه )
-اوکی ادرین داماکلیسسس،اینا رو به عنوان تعریف قبول میکنم .
لوکا که جَو اتاق رو دوست نداشت، صندلیشو به فیلیکس نزدیک کرد و رو به فیلیکس گفت : ادرین خیلی امیدوار بود که این همکاری رو بپذیری
ادرین با اخم به لوکا نگاه کرد و دلش میخواست اون موهای ابیهِ لوکا رو بگیره و اونو روی زمین بکشه ولی دخالت لوکا،همیشه نتیجه خوبی داشت پس سکوت کرد و تنها به زل زدن ِبا اخم به لوکا،بسنده کرد.
فیلیکس با شنیدن این صحبت های لوکا قهقه ای سر داد و جواب داد : در حدی امیدوار بود که منو تهدید کرد ! مسخرس!
ادرین نیش و کنایه رو کنار گذاشت و سعی کرد با فیلیکس ارتباط بر قرار کنه : فیلیکس تو میدونی که چقدر منتظر بودم تا این پرونده رو به من بدن ! این کار فقط از تو برمیاد پس همکاری کن !
فیلیکس از دروغ های ادرین خسته بود...تا چه حد ؟ تا کجا ؟ سعی کرد بر خودش مسلط باشه و گفت : ببین ادرین ! منو گول نزن ..هیچ هکری حاضر نشده باهات کار کنه! چرا ؟ چون میخوای یه جرم مرتکب بشی ! پس نیا منو گول نزن و با خوش رفتاری سعی نکن سر منو شیره بمالی ! اوکی اِی اِی ؟
- اما...تو از کجا میدونی؟
فیلیکس پوزخندی زد و گفت : زندگی با یه هکر اینجوریه برادر عزیزم ! من از تمام راز هات خبر دارم *چشمک
ادرین حدس میزد که فیلیکس موبایلش رو هک کرده و صحفه ی چتش رو با اون هکرایی که ، درخواست همکاری داده خونده باشه ! پس با خونسردی جواب داد : هه میدونی چقدر به جرمت اضافه شد؟
فیلیکس پاهاش روی میز جلویش،بر روی کاغذ های پرونده ادرین گذاشت و جواب داد : مگه میشه ندونم قربان؟برادرِ من یه پلیسه*چشمک
بله ادرین دقیقا به یه همچین هکر عوضی(ببخشید بوخودا)نیاز داشت.
تحمل رفتار های فیلیکس برای ادرین سخت شده بود و سعی میکرد ارامششو حفظ کنه. و در کمال تعجب، به فیلیکس زل زد که کاملا خونسرد زیر لب اهنگ میخوند!
روی صندلی نشست سپس با پوزخندی از روی تمسخر از فیلیکس پرسید : هی فیلیکس ...نکنه خودت اون قاتلی؟
فیلیکس قهقه ای سر داد و سپس با اشتیاق به چشمای ادرین زل زد و گفت : اگه باشم چی؟
این عادت فیلیکس بود ! هیچکس نمیتونست از کاراش سر در بیاره! الان معلوم نبود حرف هاش از روی مسخره است یا داره جدی صحبت میکنه ! ادرین بیخیال شد و برای بار اخر تلاش کرد : خب...برای بار اخر میپرسم ! همکاری میکنی؟
فیلیکس در حالی که روی پرونده ها گل و پروانه میکشید پوزخندی زد و چیزی نگفت ...تمام این کاراش فقط برای عصبی کردن ادرین بود!
ادرین بلند شد تا در رو برای فیلیکس باز کنه و اونو بیرون کنه که فیلیکس گفت : اگه همکاری کنم ....چه نفعی برای من داره؟
ادرین کمی فکر کرد و گفت : هر چی بخوای !
-حتی بخشش کل جرم هام؟ سوزندن پروندم ؟
بله فیلیکس درخواست اسونی نداشت ! بلکه یه درخواست غیر ممکن داشت .ادرین برای پیشرفت پرونده ها حاضر بود جون خودشو بده،پس سریع پیشنهاد فیلیکس رو قبول کرد !
فیلیکس هم از روی صندلی بلند شد و با ادرین دست داد .چشمکی زد و گفت : افرین داداشم ! تو یه مجرم عالی شدی! داری با مجرما همکاری میکنی .
سپس از در بیرون رفت و در رو بست . با اینکه همکاری رو قبول کرده بود ولی بازم با اعصاب ادرین بازی میکرد .
ادرین از اینکه فیلیکس رفت عصبانی شد..."چرا رفت؟ چرا صبر نکرد تا کار ها رو بهش بگم ؟ باز باید بهش زنگ بزنم و التماس کنم که بیاد -_-"
در افکارش غرق بود و به سمت میز رفت ...به پرونده هایی که فیلیکس خط خطی کرده و گل و پروانه کشیده ،نگاهی انداخت .
نوشته هایی نظرشو جلب کرد " فردا میام و کار رو شروع میکنیم !ساعت ۸"
حداقل خوشحال شد که قرار نیست زنگ بزنه و التماس کنه
حضور لوکا و مرینت رو در اتاق فراموش کرده بود ...لوکا از همه چی با خبر بود ! ولی احساس راحتی با مرینت نداشت . مخصوصا وقتی که پرونده ها رو دزدید و خودشو بزور وارد تیم عملیات کرد...شاید یه جاسوس باشه! کی میدونه؟
رو به مرینت گفت : کار امروزت...از بد خوب تر بود و از خوب بدتر بود *سپس با لبخند دندون نمایی حرفشو تموم کرد
مرینت که مشغول تجزیه و تحلیل و درک حرف ادرین بود، وسایلاشو روی میز برداشت و خداحافظی کرد!
_____
ممریز فالو می لفت اند رایتتتتت تمومیدددد نبطسنببنس
خوب اینم پایان این پارت 😁 از پارت بعد شروع ادرینتیه یاعععععععع
فقط بچه ها اگه شخصیتی تو داستان سیب زمینی بازی در میاره ، حتما یه چیزایی بهش گذشته که تبدیل به سیب زمینیش کرده 😐 پس بخاطر سیب زمینی بازی های شخصیت ها، از داستان خسته نشید 😂😐 همانا سیب زمینی بازی قابل درمانه و در ادامه داستان کمتر سیب زمینی بازی در میارن 😐👌دونت ووری...همچنین سعی میکنم کم کم رمز و راز های داستان اشکار کنم ! رابطه فیلیکس و ادرین و اون مو سورمه ای که هر دفعه بهش اشاره میشه
پس همراهمون باشید . "بوس هوایی"
سوووووووووو به اینجا دقت کردید ؟
ادرین با اخم به لوکا نگاه کرد و دلش میخواست اون موهای ابیهِ لوکا رو بگیره و اونو روی زمین بکشه
اینجا گفتم موهای ابیه لوکا😂 پس خیالتون رو راحت کنم که اون مو سورمه ای لوکا نیست "سمممممم خدایا"
پارت بعدی جمعه 😁
انچه خواهید خواند :
به پاهاش نگاه کرد و بله بند کفش هاش باز بوده و از بیست آدمی که در کلانتری وجود داره ،یکی به خودش زحمت نداده تا بهش بگه "بند کفشت بازه"
پسرک لحظه ای فکر کرد و با خنده جواب داد : اوه درسته این کارای جنتلمنانه فقط مخصوص ادرینه ! *سپس دست مرینت رو رها کرد
مرینت بعد از شنیدن اسمش از زبون ادرین دیگه چیزی نشنید ...
فیلیکس قراره دوربین های خونه رو هک کنه و لوکا صحبتای فیلیکس رو به ما میرسونه و برعکس ! دوپن چنگ..تو همراه من میای و تو اون خونه،سر و گوشی اب میدیم !
