کت نوار برگه هارا دست مرینت میدهد و میگوید-فکر کن تو دبیرستانیم!
-باشه
مرینت اول شروع میکند و میگوید-سلام آدرین!
-سلام مرینت!کاری با من داشتی؟
-عاااممممم😐آره میخواستم درباره یه مسئله ای باهات صحبت کنم!
-بگو!مشتاقم که ببینم که چی میگی
مرینت در ذهنش:وقتی درباره اینکه عاشقتم حرف بزنم اونقدر مشتاق نیستی/:
-خب ببین...من از همون روز اول عاشقت بودم و******************(اسپویل نمیکنم تا موقع ای که عملی شه😂😈...)
کتی در ذهنش:بزار من حرکتمو عملی کنم!
کت نوار برگه را مچاله میکند و میگوید-مرینت!من هم همیشه عاشقت بودم و حتی زمانی که با کاگامی بودم باز هم به فکرت بودم.من همیشه از علامت های که وقتی با من بودی میدیدم فهمیدم که عاشقم هستی!
و در یک حرکت سریع لب های مرینت را میبوسد و فرار میکند!(من وقتی یه چیزی میگم سریع بهش عمل میکنم😁حتی به غلط😂XDDDDDD)
مرینت اول از این حرکت به شوک میرود ولی بعد از چند ثانیه ویندوزش بالا میاید و به دنبال کت نوار میدود و داد میزند-مـــــــیـــــــــکـــــشـــــــمـــــــــت!
کت نوار هم خنده ای سر میکند و فرار میکند
صدای پدر مرینت میاید که میگوید-مرینتتتتتتت!چکار میکنی؟
کت نوار از فرصت استفاده میکند و میگوید-من دیگه برم پرنسس!یادت باشه این طرحی که گفتم رو استفاده کنی!!!!خداحافظ پرنسس!
و فرار میکند....
مرینت هم با حرص به طرف شیرینی پزی میرود
از زبان آدرین:
با یه لبخند بزرگ از خونشون خارج شدم!
حداقل تونستم لیدی باگ رو بوس کنم😍(دلتو خوش نکن کتییی/کت:چرا؟😐/من:بعدا/وجی:میخواد بزنه..../من:وجی اون دارک وبو ببند)
به طرف خونه حرکت کردم و بالاخره رسیدم به خونه،خودمو روتخت ولو کردم و تغییر شکل دادم!لیدی باگ و مرینت از دو طرف عاشق منن!دارم به آرزوم میرسم!همیشه توی خواب اینو میدیدم و امروز از فرصت استفاده کردم.واییییی خدا دل تو دلم نیست فردا برم پیش مرینتتتتتت
پلگ در این لحظات میاید و میگوید:تو چند تا چند تا داری😐مردم یکی دارن تو5تا
یه لحظه از عصبانی بودن سرم درد گرفت،به پلگ گفتم-کییییییی؟؟؟با کیییی بودممم؟؟؟؟؟؟؟
-معلومه!لیدی باگ،مرینت،کاگامی،لایلا،زویی،کلویی!الان6تا هم شدن😐😂
از واقعیت ناراحت شدم...ولی به روی خودم نیاوردم و گفتم-مهم نیست!مهم اینه که من الان با مرینت ولیدی باگم که دوتاشون یه نفرن!
پلگ هوفی کشید و گفت:خود دانی!
صبح روز فردا😈:
از زبان راوی گل و گلاب😐:
مرینت و آدرین در یک ساعت همزمان و مشترک بیدار میشوند،به حمام حمله ور میشوند،بهترین لباس هایشان را میپوشند و یه هرکدوم عطر مخصوص به خودشون رو میزنن و به بیرون میروند،کاملا تصادفی و اتفاقی؟😐من که اینطور فکر نمیکنم!هردو به سمت دبیرستان حرکت میکنند و یکدیگر را کنار نینو و آلیا میبینند!آدرین برای احترام خم میشود و تعظیم میکند،روبه مرینت میکند و میگوید-سلام بانوی جوان!
مرینت هم از این کار آدرین رگ به رگ میشود،آلیا که چشمانش از حدقه به بیرون زده و نینو متعجب نمیداند مرینت را نگاه کند یا آدرین را(بدبخت بچه مردم را چرا دد میزنی؟مرینت که هیچی آدریننننن؟؟؟؟؟😐😐😐آدرین کجاش نگاه کردن داره؟مگه تو مدرسه جفت هم نیستین چه نگاه کردنیییی دارهههه؟بهمم بگوووو/وجی:خودتو نکش داری داستانو مینویسی بعد داری زر میزنی/:من:اوک ممنون😕)
مرینت هم نگاهش به زویی،کاگامی،کلویی و لایلا میوفتد و او هم تعظیم میکند و میگوید:عرض ادب شاهزاده جوان!
همه این لیست بالا نگاهشان را به مرینت میدوزند و از حرص میخواهند سر به تن مرینت نباشد!آدرین چشمکی میزند و میگوید:افتخار میدهید؟
مرینت هم که از خداش میباشد میگوید:با کمال میل!
همه این لیست بالا از حرص دارند نابود میشوند!😂
مرینت و آدرین دست در دست هم وارد کلاس میشوند..
عررررر😍😍😍😍😍
کاشکی اینو توی میراکلس ببینیم😍
و درمورد زود گذر...من توی بیمارستان از خوشحالی نزدیک بود واقعا سکته بزنم😐ولی آخرش نزدیک بود خودکشی کنم😐آخه دهن لق مرض داری وقتی میخوای حرف بزنی درو قفل کنی یه کاری کنی؟😐قصد بی احترامی نیست پسر ریحانا بسیار هم ارزشمنده😐😍
بگذریم،برای پارت بعدی4تا کامنت😁زیاد هم نیست ولی اگه پر نشه من بخاطر قولی که دادم زود میزارمش😁😁❤🤍
تا دیدار بعد باییییییییی