آدرین در گوش مرینت زمزمه میکند-خب پرنسس،توکه عاشق من بودی،چرا بدون لکنت و چلفتی بازی آروم کارتو انجام دادی؟
نیشخندی مرموز سر میدهد.
مرینت نفسش را جمع میکند و میگوید-خب چون...من عاشقتم و جرئتشو دارم که چلفتی بازی نکنم😐(قافیه بندی تو حلق وجی)
-مرینت من که اینو میدونم!
-از کجاااااا؟؟؟؟؟؟؟؟نکنه تو...
از تعجب داد میزند-کت نوارییییی؟؟؟؟؟؟
آدرین جلوی دهان مرینت را میگیرد و میگوید-
مگه من گفتم کت نوارم پرنسس؟یعنی چون میدونم عاشقمی حتما کت نوارم؟نه...همونطور که تو و لیدی باگ رابطه خوبی دارین منو کت نوار هم رابطه خوبی داریم و کت نوار اومد بهم گفت!همه چیزو هم از0تا100بهم گفت...
مرینت نزدیک بود که از روی پله ها بیوفتد ولی جلوی خودش را میگیرد و میگوید-حتی عکسای تو؟...
آدرین برای شیطنت خودش را به کوچه علی چپ میزند و میگوید-کدوم عکسای من؟؟؟؟؟همونایی که توی گوشی مننن؟اون عکسای.....من و کاگامی؟(فکر کردی کدومارو میگه؟😐😈سبحان الله😐🤲🏻🕋🧿🧎📿)
-نه نه....عکسای تو اتاقم رو میگم!
آدرین میخندد و میگوید-داشتم اذیتت میکردم مرینت!
-خیلییی نامردییییییییی
-ببخشید پرنسس!
-حالا ایندفعه اشکال نداره...بریم یه جا بشینیم؟
-آره،چرا که نه؟
مرینت و آدرین فهمیدند که حتی از دبیرستان هم بیرون زدند!همه داخل دبیرستان بودند و آنها همانجا مانده بودند!
مرینت از ترس گفت-آدرین بدبخت شدیم الان مندلیف میزنه نمره مون رو نابود میکنه بدو بریم!
آدرین سری تکان میدهد و با دو وارد کلاس میشوند...
\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/
مرینت نفسی عمیق میکشد و به آدرین میگوید-خوب شد که خانم مندلیف نیومده بود وگرنه بدبخت شده بودیم!
آدرین لبخندی میزند و میگوید-مهم نیست!مهم با هم بودنه!
مرینت گونه هایش سرخ میشود.آدرین رو به مرینت میکند و میگوید-حالا بهم بگو،از کی تا الان عاشقمی و چقدر ازم میدونی!
مرینت جرئتش را جمع میکند و میگوید-با اجازه نمیدونم از کی شیفته ات شدم و درباره حرف دومت،من حتی برنامه های3سال بعدت رو حفظم و...
-و چـــــــی؟
-حتی کادوهای30سال بعدت رو هم آماده کردم!
آدرین از کار های مرینت تعجب میکند و میگوید-چرا؟یعنی انقدر نا امید بودی که عاشقت باشم؟فکر میکنی کت نوار چرا تو برگه اونارو بهت گفت؟چون من بهش گفتم اینارو بنویس!تمام حرفای کت حرفای من بود!
مرینت نمیتواند این حجم از واقعیت هارو تحمل کند و در یک حرکت ناگهانی آدرین را در آغوشش میگیرد!
آدرین هم لبخندی میزند و اورا در آغوش میگیرد!
در همین لحظات،لایلا،کاگامی،لوکا و فیلیکس آن دورا دید میزنند و لایلا نقشه هایی برای این دو میکشد.
مرینت رو به آدرین میکند و میگوید-آدرین!چطور تو همیشه عاشق من بودی ولی به روی خودت نمیاوردی؟
آدرین لبخندی نرم میزند(لبخند نرم هم داریم؟😐همون لبخند کوتاهه ولی مهربانانه)و میگوید-جوابش یه کلمست پرنسس!صبر،من حتی زمانی که با کاگامی بودم عشقی که به تو داشتم رو به اون نداشتم.فکر میکردم لوکا رو دوست داری ولی دیروز فهمیدم که منو دوست داری و انگار دنیارو بهم دادن!
آدرین تمام حرف هایش درمورد لیدی باگ و کت نوار میباشد زیرا هویتش را از لیدی باگ فهمید نه از مرینت!(منظورمو بگیرید دیگه)
\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/
بالاخره شب فرا رسید!مرینت و آدرین از هم خداحافظی میکنند و هردو به کار های خودشان میرسند!
فن پیجیان عزیز.فکر نکنین این داستان پارت های کمی داره که توی این پارت اینطوره،این هنوز شروع داستان هم نیست چه برسه به...😈
"سکوت اختیار کردن"
تا پارت بعدی بدرووووودددددد💚💙
محدودیت کامنت:5عدد😁🌈💮